جدال مرد ناجی با سرما و مرگ

به گزارش آریا بلاگ، سه پسر بچه، اسپند داغ روی آتش شده بودند. یک جا آرام و قرار نداشتند. از شدت ترس نفس هایشان بند آمده بود و با چشم هایی نگران دنبال کسی می گشتند که دوست شان را از آب رودخانه ای که قصد جانش را کرده بود، نجات دهد.

جدال مرد ناجی با سرما و مرگ

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران از روزنامه خبرنگاران، با ترس بلند فریاد می زدند و کمک می خواستند: یکی کمک کند...تورا به خدا....امیرمحمد دارد غرق می شود...دارد می میرد. اشک های گرم روی گونه بچه ها یخ بسته بود.

هرطرف را نگاه می کردند، کسی نبود. چند قدم از امیرمحمد دور می شدند، دور و اطراف را نگاه می کردند تا شاید کسی را پیدا کنند، اما کسی نبود به دادشان برسد. امیرمحمد از شدت سرما زیر آب رفته بود.

دقایقی قبل از حادثه

روستای سیاهشیر بهمئی (کهگیلویه و بویراحمد) مثل همیشه آرام بود. خورشید با گرمایی ضعیف می تابید، اما هوای سرد 10 دی استخوان می ترکاند.

با این که خیلی ها ترجیح می دادند در آن هوای سرد در خانه بمانند و بیرون نیایند، اما سه پسربچه شیطان و بازیگوش که اهل لیکک بهمئی بودند، بی توجه به هوای سرد تصمیم گرفتند وارد رودخانه ای که در روستای سیاهشیر بود، شوند و تنی به آب بزنند.

آب رودخانه بسیار شفاف بود و حریف می طلبید. امیرمحمد که 13ساله و از دو پسربچه دیگر بزرگ تر بود، وارد آب رودخانه شد. آب به شدت سرد بود.

دقایقی بعد ناگهان امیرمحمد از شدت سرما بی حال شد و زیر آب رفت. دو پسربچه دیگر که شاهد شرایط امیرمحمد بودند، از ترس شروع به داد و بیداد کردند و از اهالی روستا کمک خواستند. یک چشم شان به دوست شان بود و با چشم دیگر دنبال کمک می گشتند.

پسرک فاصله ای با مرگ نداشت. هرلحظه که می گذشت، سرمای گزنده آب، یک قدم او را بیشتر به مرگ نزدیک می کرد.

دوستان امیرمحمد دیگر قطع امید کرده و با چشمانی اشکبار به او زل زده بودند که در آب غوطه ور بود؛ تک پسر خانواده که پدر و مادرش خبر نداشتند قرار است عزادارش شوند.

در حالی که دوستان امیرمحمد از پیدا کردن کمک ناامید شده بودند، ناگهان یک نفر از اهالی روستا با موتور از دور پیدایش شد.

سعید علی نژادی از اهالی روستای سیاهشیر از روز حادثه برای جام جم تعریف می کند: آن روز داشتم با موتورم به خانه پدرم می رفتم که متوجه آنها شدم.

موتور را به گوشه پرت کرده و با همان لباس تنم، وارد آب شدم. آب خیلی سرد بود. آن قدر سرد که می خواستم از آب خارج شوم، اما به خاطر نجات جان آن بچه تصمیم گرفتم سرما را تحمل کنم و به هرسختی بود، امیرمحمد را از رودخانه بیرون کشیدم.

علائم حیاتی اش را بررسی کردم و متوجه شدم هنوز نبض دارد. به او تنفس مصنوعی دادم و بعد به سرعت او را به درمانگاه رساندم. در درمانگاه، پزشکان اقدامات پزشکی روی او انجام دادند. کلیه هایش سرمازده شده و سطح هوشکمک اش خیلی پایین آمده بود.

نجات معجزه آسا

پدر و مادر امیرمحمد که متوجه وقوع حادثه برای فرزندشان شده بودند، به سرعت خود را به درمانگاه رساندند.

مادر امیرمحمد عصبانی بود و فکر می کرد منجی پسرش مقصر این حادثه است: امیرمحمد حدود 9روز بستری بود تا این که پس از مدتی حالش خوب و مرخص شد. بعد از آن خانواده اش از من تشکر کردند. بعد از این ماجرا، قرار شد در مورد این حادثه از طرف صداوسیما با من مصاحبه شود که قبول نکردم وگفتم به خاطر رضای خدا این کار را انجام دادم و نمی خواهم با مصاحبه در مورد آن ریا کنم، ولی به هرحال عده ای از آن مطلع شدند. معمولا اهالی در روزهایی که آب رودخانه سرد نیست، در آن آب تنی و حمام می کنند، اما در روزهای سرد سال و به دلیل سرمازدگی از شنا در آن اجتناب می کنند. البته سابقه هم نداشت کسی در این رودخانه دچار حادثه شود، اما خدا را شکر که این اتفاق هم به خیر و خوشی تمام شد.

لیلا حسین زاده - حوادث

abanhome.com: گروه ساختمانی آبان | برای اجرای یک طرح بازسازی مقرون به صرفه با کارشناسان گروه ساختمانی آبان مشورت کنید

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 9 مهر 1400 بروزرسانی: 9 مهر 1400 گردآورنده: ariyablog.ir شناسه مطلب: 6431

به "جدال مرد ناجی با سرما و مرگ" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "جدال مرد ناجی با سرما و مرگ"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید